ابر نیمه سوخته
امروز که داشتم چند تا از وبلاگ های مورد علاقم رو نگاه می کردم، یه شعر از آقای عبدالرحیم سعیدی راد ، من رو به عالم دیگه ای برد. خدا خیرش دهاد
ا
من همچنان به ياد تو هستم، غريب وار... ا
ای ابر نيمه سوخته! برقی بزن ببار!...ا
ا
برقی بزن! بچرخ و سماعی دوباره کن!ا
اما ببار تيغ به چشمان روزگـــــــــار....ا
برقی بزن! بچرخ و سماعی دوباره کن!ا
اما ببار تيغ به چشمان روزگـــــــــار....ا
ا
من همچنان که تو هستی هنوز هم
سيراب از غرورم و سرشار از انتظار
من همچنان که تو هستی هنوز هم
سيراب از غرورم و سرشار از انتظار
ا
ای باغبان عشق! بيا مثل قبل از اين
در زخم های سينه من خنده ای بکار!ا
ای باغبان عشق! بيا مثل قبل از اين
در زخم های سينه من خنده ای بکار!ا
ا
تا بنگريم خلوت صبحی دوباره را
دستی بيار و پرده شب را بزن کنار!ا
تا بنگريم خلوت صبحی دوباره را
دستی بيار و پرده شب را بزن کنار!ا
ا
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home