شنبه، خرداد ۰۶، ۱۳۸۵

بارون

از دیروز هوا سرد شده و آسمون همش ابری است. دیروز همش بارون میومد، امروز هم مثل اینکه آسمون میخواد بغضش رو بترکونه، دلش گرفته، این رو از سرخیه صورتش می بینم. ببار ای بارون ببار. ا
ا
قصّۀ باران در اینجا نیز تکراری شدست
مقتدایش دل شده گویا، که هر روزی شدست ا
ا
هر سحر با یک دل آرام بیرون می روم
آسمان امّا چه بی تاب است، باز ابری شدست ا
ا
شاید امّا ابرها دل تنگ چیزی گشته اند
شستشویی می دهد ما را، چو بارانی شدست