یکشنبه، خرداد ۰۷، ۱۳۸۵

زلزله

زلزلۀ بم خوب یادم مونده. یادش که می افتم خیلی عذاب می کشم. الان بعد از این چند سال که از اون ماجرا می گذره، ننشستم درست حسابی چیزهایی که اونجا دیدم رو تو ذهنم جمع و جور کنم. هنوز به کسی دیده هام رو کامل نگفتم. نمی تونم، نمی تونم، برام سخته خیلی خیلی سخت. شاید خاطراتم رو برای همیشه تو دلم نگه دارم و با خودم به گور ببرم.ا
ا
خبر زلزلۀ اندونزی باز هم حال و هوام رو عوض کرد. این کشور توی این چند سال خیلی بلا دیده. سونامی رو که یادتون هست؟ خدا به همه صبر بده.ا
ا
ولی بذارید حالا که این ها رو گفتم یه چیز هم اضافه کنم. به نظر من بزرگترین بلا که خدا بر یه نفر نازل می کنه، خواب نگه داشتن اون آدمه. این که درد نداشته باشه، این بزرگترین درده. خدایا به ما درد عشقت رو مرحمت کن.ا

گهي كاندر بلا ماني خدا خواني
چو بازت عافيت بخشد سر از طاعت بگرداني