دیار غربت
غربت فقط بودن در جایی که ایران نباشه نیست. خوب نگاه بندازید، خیلی از ما ها توی ایران هم غریبیم.ا
ا
و می نشينی چه خسته اما، کسی کنارَت نمی نشيند
پرنده ای ای درخت تنها، به شاخسارت نمی نشيند
ا
پرنده ای ای درخت تنها، به شاخسارت نمی نشيند
ا
در این دیاری که همدمی نيست، غریبه بودن غم کمی نيست
چنان غریبی که سایه ات هم، دَمی کنارت نمی نشيند
ا
چنان غریبی که سایه ات هم، دَمی کنارت نمی نشيند
ا
نگاهُها سنگی اند و سردند، اگرچه در چشم تو بخندند
اگر بميری کسی در اینجا، سر مَزارت نمی نشيند!ا
اگر بميری کسی در اینجا، سر مَزارت نمی نشيند!ا
به زیر لب نغمه های ناشاد، ترانه ای کهنه رفته از یاد
بجز هياهوی مبهم باد، به جان تارَت نمی نشيند
ا
به خانه می آیی از خيابان، قدم چو در کوچه ميگذاری
کسی بغير از گدایی آنجا، به رهگذارت نمی نشيند
ا
کسی بغير از گدایی آنجا، به رهگذارت نمی نشيند
ا
نشسته ای دلشکسته اما، کسی کنارت نمی نشيند
پرنده ای ای درخت تنها، به شاخسارت نمی نشيند
ا
محمدرضا ترکی
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home