شریعتی
اولین باری که با نوشته های شریعتی زندگی کردم، صبح و شب کتاب هبوط در کویرش رو می خوندم. نشمردم چند بار شد ولی هر بار چیز جدیدی داشت تا بفهمم. دوران عجیبی بود.ا
ا
هنوز هم شریعتی رو یکی از مردان زمانه می دونم. نثرش و حرفش و عملش من رو در مقابل خودم شرمنده می کرد. حرفهاش رو شاید افراد دیگری هم زده باشند، ولی هیچ کدوم مثل خود شریعتی به دل و جانم ننشست. خدا رو شکر می کنم که با افکارش در حدّ فهم خودم آشنا شدم. احساس می کنم هنوز نیاز دارم تا باز ازش بخونم.ا
هنوز هم شریعتی رو یکی از مردان زمانه می دونم. نثرش و حرفش و عملش من رو در مقابل خودم شرمنده می کرد. حرفهاش رو شاید افراد دیگری هم زده باشند، ولی هیچ کدوم مثل خود شریعتی به دل و جانم ننشست. خدا رو شکر می کنم که با افکارش در حدّ فهم خودم آشنا شدم. احساس می کنم هنوز نیاز دارم تا باز ازش بخونم.ا
ا
علی معلم یه شعر برای شریعتی گفته که از یکی از دوستانم شنیدم و بطور خلاصه می گم:ا
علی معلم یه شعر برای شریعتی گفته که از یکی از دوستانم شنیدم و بطور خلاصه می گم:ا
مرا به شور، به شیوه، به شرم بوسیدی
ادای حقّ نمک را چه گرم بوسیدی
ا
بدین شکسته دلی بوسه مومیاست مرا
بقای عمر تو باد، از طلب حیاست مرا
بدین شکسته دلی بوسه مومیاست مرا
بقای عمر تو باد، از طلب حیاست مرا
ا
بر آستان تو ترک ادب نمی آرم
نیازمندم و عرض طلب نمی آرم
بر آستان تو ترک ادب نمی آرم
نیازمندم و عرض طلب نمی آرم
ا
تو جبر خاطر مسکین به شکر قوت کن
ببین به زخم من و بیش از این مروت کن
تو جبر خاطر مسکین به شکر قوت کن
ببین به زخم من و بیش از این مروت کن
ا
من از نهایت ابهام جاده می آیم
هزار فرسخ سنگین پیاده می آیم
من از نهایت ابهام جاده می آیم
هزار فرسخ سنگین پیاده می آیم
ا
هزار فرسخ سنگین، هزار فرسخ سنگ
نه هم رکاب نه مرکب، نه ایستا نه درنگ
هزار فرسخ سنگین، هزار فرسخ سنگ
نه هم رکاب نه مرکب، نه ایستا نه درنگ
ا
هزار فرسخ سنگین، هزار فرسخ سخت
نه رودخانه نه جنگل، نه چشمه و نه درخت
هزار فرسخ سنگین، هزار فرسخ سخت
نه رودخانه نه جنگل، نه چشمه و نه درخت
ا
هزار فرسخ سنگین، شک و شکوه به هم
هزار فرسخ سنگین، کویر و کوه به هم
هزار فرسخ سنگین، شک و شکوه به هم
هزار فرسخ سنگین، کویر و کوه به هم
ا
هزار فرسخ سنگین، کویر بی انجام
هزار فرسخ سنگین، سلوک بی فرجام
هزار فرسخ سنگین، کویر بی انجام
هزار فرسخ سنگین، سلوک بی فرجام
ا
کویر و وای کویرا، چه حیرتی است تو را
به هیچ دل نسپاری، چه غیرتی است تو را
کویر و وای کویرا، چه حیرتی است تو را
به هیچ دل نسپاری، چه غیرتی است تو را
ا
به قعر شب، به ره پیچ پیچ می مانی
به وهم محض، به حیرت، به هیچ می مانی
به قعر شب، به ره پیچ پیچ می مانی
به وهم محض، به حیرت، به هیچ می مانی
ا
اگرچه خار عدم در نفس شکسته تو را
وجود همچو غباری به رخ نشسته تو را
اگرچه خار عدم در نفس شکسته تو را
وجود همچو غباری به رخ نشسته تو را
ا
وجودی و نه وجودی، عدم دقیق تر است
عدم نه ای و وجودت، شکی عمیق تر است
وجودی و نه وجودی، عدم دقیق تر است
عدم نه ای و وجودت، شکی عمیق تر است
ا
به هست و بود نه پس را نه پیش را مانی
نمود محض وجودی، تو خویش را مانی
به هست و بود نه پس را نه پیش را مانی
نمود محض وجودی، تو خویش را مانی
ا
تو را ز غربت دلگیر جاده ها خبر است
تو را اگر چه سوار از پیاده ها خبر است
تو را ز غربت دلگیر جاده ها خبر است
تو را اگر چه سوار از پیاده ها خبر است
ا
تو رنج بعد طلوع و غروب می فهمی
تو از کویر گذشتی، تو خوب می فهمی
تو رنج بعد طلوع و غروب می فهمی
تو از کویر گذشتی، تو خوب می فهمی
ا
چه حالت است؟ سخن پیچ پیچ می گویم
هزار گفتنی ام هست و هیچ می گویم
چه حالت است؟ سخن پیچ پیچ می گویم
هزار گفتنی ام هست و هیچ می گویم
ا
چه بیم فهم کس و ناکس است مرا
کویر عین کویر است، این بس است مرا
چه بیم فهم کس و ناکس است مرا
کویر عین کویر است، این بس است مرا
ا
کویر کهنه شرابی است در سبوی زمین
کویر عقدۀ تلخی است در گلوی زمین
کویر کهنه شرابی است در سبوی زمین
کویر عقدۀ تلخی است در گلوی زمین
ا
کویر تشنۀ شور است و شور شوریده است
کویر تعبیه در دل، کویر در دیده است
کویر تشنۀ شور است و شور شوریده است
کویر تعبیه در دل، کویر در دیده است
ا
علی معلم
0 Comments:
ارسال یک نظر
<< Home