پنجشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۸۵

بدو عزیز، بدو

در صد آدمهایی که اینجا ورزش می کنن بیشتر از ایرانه. نه به خاطر اینکه اینها تنبل نیستند و ایرانی ها تنبلند. به نظر من دو علّت اصلی داره. یکی اینکه، یکی از راههای گذران زندگی، مخصوصاً عصرها و بعد از زمان اداری رفتن به این جور جاهاست ( بالاخره یه جوری باید بگذره دیگه ). و دیگری اینکه امکانات اینجا زیاده و معمولاً مردم وقت برای این کارها دارند. گرفتاری بی دلیل ( یعنی اگه درست فکر می شد و برنامه ریزی می شد و فرهنگ درستی تو جامعه بود، اینطوری نمی شد ) ندارند و وقت می کنن به سلامتی خودشون برسن ضمن اینکه از کارشون هم نمی زنن. ا
ا
من دو یا سه روز در هفته عصرها رو به ورزش اختصاص دادم و از امکانات دانشگاه استفاده می کنم. یه زمین دوومیدانی سرپوشیده داره که هر دفعه چند دوری توش می زنم. جالبه، همه جور آدم می آن. حتّی اونهایی که روی ویلچر هستند. بخاطر اینکه توی فرهنگ شون جا افتاده که بدون ترس از ضایع شدن یا مسخره شدن کاری که می خوان رو بکنن، طرف اصلاً فکر نمی کنه که مردم چه جوری به من نگاه می کنن و پی کار خودشه.ا
ا
اون روز با یکی شون برخورد داشتم، خب نمی تونست سریع حرکت کنه و طبیعتاً همه ازش جلو می زدن. اون هم تا یکی از عقب نزدیکش می شد، سعی می کرد طرفی بره که جلوی راه اون دونده رو نگیره. بخاطر شرایطی که داشت نمی تونست تند بره ولی حواسش بود که حرکت کسی رو کند نکنه. این یک داستان معمولیه.ا
ا
فکر می کردم، کاش ما آدمها توی زندگی هم همین طور باشیم. اگه خودمون نمی تونیم سریع تر حرکت کنیم، حرکت بقیّه رو کند نکنیم. تازه، من و اون آدم امکانات یکسانی نداشتیم، و سرعتی که اون داشت نسبت به امکاناتش شاید مثل من بود و شاید حتّی بیشتر. اصلاً هدف اینه که سلامت باشیم و برای اون، همون سرعت لازم بود و برای من هم سرعت خودم. من نباید بگم که خب اگه من یواش تر هم بدوم از اون سرعتم بیشتره و تنبلی کنم. نه، چون من می تونم باید تند تر بدوم تا به سلامتی که هدفمون بود برسم.ا
ا
پس دوستان بدوید. ا