سه‌شنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۵

الف قامت دوست

فاش مي‌گويم و از گفته خود دلشادم

بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم


طاير گلشن قدسم چه دهم شرح فراق

كه در اين دامگه حادثه چون افتادم


من ملك بودم و فردوس برين جايم بود

آدم آورد در اين دير خراب آبادم


سايه طوبي و دلجويي حور و لب حوض

به هواي سر كوي تو برفت از يادم


نيست بر لوح دلم جز الف قامت دوست

چه كنم حرف دگر ياد نداد استادم


كوكب بخت مرا هيچ منجم نشناخت

يا رب از مادر گيتي به چه طالع زادم


تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق

هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم


مي خورد خون دلم مردمك ديده سزاست

كه چرا دل به جگرگوشه مردم دادم


پاك كن چهره حافظ به سر زلف ز اشك

ور نه اين سيل دمادم ببرد بنيادم

2 Comments:

At ۶:۰۳ بعدازظهر, Anonymous ناشناس said...

hanoozam tatile delet?

 
At ۱۲:۱۶ بعدازظهر, Blogger Booye-ood said...

تعطیلی دل من گزینشی عمل کرده. نه خدا رو شکر، بازش کردم. به قول یه دوست: هر روز صبح دلم رو یه آبی می کشم، می تکونم و می ذارم سر راه مردم

 

ارسال یک نظر

<< Home