چهارشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۵

انتظارم انتظارم روز و شب

هر کسی منتظر چیزی است. امیدوارم که بدونیم منتظر چی هستیم و به سمتش بریم و به دستش بیاریم.ا
این شعر مولوی رو چند شبه که هر کاری می کنم از فکرش بیرون نمی یام. هر چی می خورم باز تشنه تر می شم. دعا کنید برای همه.ا
ا
در هوايت بي‌قرارم روز و شب
سر ز پايت برندارم روز و شب

روز و شب را همچو خود مجنون كنم
روز و شب را كي گذارم روز و شب

جان و دل از عاشقان مي‌خواستند
جان و دل را مي‌سپارم روز و شب

تا نيابم آن چه در مغز منست
يك زماني سر نخارم روز و شب

تا كه عشقت مطربي آغاز كرد
گاه چنگم گاه تارم روز و شب

مي‌زني تو زخمه و بر مي‌رود
تا به گردون زير و زارم روز و شب

ساقيي كردي بشر را چل صبوح
زان خمير اندر خمارم روز و شب

اي مهار عاشقان در دست تو
در ميان اين قطارم روز و شب

مي‌كشم مستانه بارت بي‌خبر
همچو اشتر زير بارم روز و شب

تا بنگشايي به قندت روزه‌ام
تا قيامت روزه دارم روز و شب

چون ز خوان فضل روزه بشكنم
عيد باشد روزگارم روز و شب

جان روز و جان شب اي جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب

تا به سالي نيستم موقوف عيد
با مه تو عيدوارم روز و شب

زان شبي كه وعده كردي روز بعد
روز و شب را مي‌شمارم روز و شب

بس كه كشت مهر جانم تشنه است
ز ابر ديده اشكبارم روز و شب

1 Comments:

At ۵:۲۸ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس said...

man ba in ghazal khak ra ba cheshm ham gel karde am to chooni? in ghazal ba sedaye beheshti shahran nazeri namaze shabam mishod. 6sale pish kharje nashegim kheyli bala zade bood. aghlab daroosh hamin bood....rooz o shab ra ham cho khod majnoon konam .........

 

ارسال یک نظر

<< Home