باز هم شُکر
جام جهانی هم داره شروع می شه، برای تیم ملّی آرزوی موفقیت می کنم. دل مردم رو شاد کنید بچّه ها.ا
در این هوا چه نفس ها پر آتش است و خوش است_____________ که بوی عود دل ماست در مشام شما
این هفته اینجا دوشنبه هم تعطیله، میگن بهش آخر هفتۀ بلند. و خوب برای من که نه فامیل اینجا دارم و نه هنوز آدم پایه برای رفتن بیرون یا برنامه داشتن پیدا کردم، یه کم کسل کننده می شه، پس تصمیم گرفتم که یه نگاهی به سایت دوستان و هم دوره ای هام توی مفید بندازم. یه کم که جلو رفتم عکس چندتا از دوستان رو دیدم و کلّی یاد اون دوران و مخصوصاً کارگروهی افتادم. ا
عجب دنیایی است ها، هر کی یه جای دنیا دنبال کار و بار خودشه و زندگی خودشو داره.ا
ا
یاد یه شعر از سعدی افتادم:ا
ا
اگر دستم دهد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانم
ا
چنانت دوست می دارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
ا
دلم صد بار می گوید که چشم از فتنه بر هم نه
دگر ره دیده می افتد بر آن بالای فتانم
ا
تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
وگرنه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
ا
رفیقانم سفر کردند، هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانم
ا
به دریایی در افتادم که پایانش نمی بینم
کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی دانم
ا
فراقم سخت ميآيد وليكن صبر ميبايد
كه گر بگريزم از سختي رفيق سست پيمانم
ا
مپرسم دوش چون بودي به تاريكي و تنهايي
شب هجرم چه ميپرسي كه روز وصل حيرانم
ا
شبان آهسته مينالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر كه در عالم رسيد آواز پنهانم
ا
دمي با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادي نميخواهم كه با يوسف به زندانم
ا
من آن مرغ سخندانم كه در خاكم رود صورت
هنوز آواز ميآيد به معني از گلستانم
یه نکتۀ جالب این شعر داره و اون اشاره ای است که به آزادی می کنه. می گه که من آزادی به معنایی که خیلی از ماها می خوایم و همه جا رو به خاطرش به هم می ریزیم رو نمی خوام بلکه تعریف آزادی برای من اینه که بفهمم کی اینجاست و این بدون گسستن بندهایی که من رو دل بستۀ عیر اون کرده به دست نمی یاد. ا
ا
آزادی من دل بستن به دلداره.ا